نه ماه پیش من اولین کار زندگیم رو در حالیکه دانشجو بودم شروع کردم و اون کار باریستا و بارتندر بود. دو روز در هفته کافی درست می کردم و یک روز توی بار کار می کردم. راستش اولش یکم سخت بود ( مخصوصا کار توی بار). به یاد آوردن اسم نوشیدنی هایی که تا حالا اسمشو نشنیده بودم کار سختی بود. مثلا یک خانم سانتی مانتال میومد میگفت من می توانم یک لیوان پینونوا داشته باشم. من سریع باید فکر میکردم که این اسم شراب قرمز یا سفید؟ شاید هم رامه یا ودکا یا ویسکی یا آب جو؟ اول ها اینقدر هل میشدم که خود مشتری ها می فهمیدن و با صبر و لبخند راهنماییم می کردن اما بعضی از مشتری های دیگه با اخم بهم نگاه می کردن و زیر لب می گفتن تو برای چی اینجایی وقتی فرق نوشیدنی ها رو با هم نمیدونی!
گذشت و گذشت... من خودم رو به چالش کشیدم. مهاجرت کردم. تنها زندگی کردن رو یاد گرفتم. با مشکلات دسن و پنجه نرم کردن رو یاد گرفتم. مهربونی رو یاد گرفتم و از همه مهم تر صبر رو یاد گرفتم و اینکه هیچ مرزی برای یادگیری کار هایی که یک وقت حتی فکرشو نمی کردیم بتوانیم انجام بدیم رو یاد گرفتم. دلتنگی از خانواده رو یاد گرفتم. قدر گذروندن تک تک لحظات رو با دوست یاد گرفتم. در یک کلام " زندگی" رو یاد گرفتم. یا حداقل فکر می کنم یاد گرفتم.
اگه ویدیو رو دوست داشتید لایکش کنید و نظراتتون رو برام بنویسید
سابسکرایب یادتون نره ❤️
اینستاگرامم ❤️
Instagram
@jasmiinnana
15 янв 2024
